غروب ممنوع!

ساخت وبلاگ
.در این بهار تازگیبگو بگو چه می‌کنی بگو چرا نشسته ایبگو بگو چکاره ای...بیا بیا که گریه هارفیق ِ درد ِ ما شدهبگو بگو به سادگیکه تو تمام چاره ای...در این هوای لعنتیبگو چرا نگفته ایبه شام تارِ سرد ِ ماستاره ای، ستاره ای..‌._بهار باز هم به من می گوید که شاعران دیوانه اند! مثل حرفهای تابستان، مثل جنون مرگبار پاییز، مثل پادشاه فصلها، زمستان...! + نوشته شده در  جمعه سی و یکم فروردین ۱۴۰۳ساعت 9:28&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:29

من؛ آشنا به سنگفرش‌های مرگ بر تو باد!با صدایی که نمی شنویبا حرفهایی که نمی خوانی اش...تو اما نشسته بر روی دودها!بعد از آن ابرهای نباریدن ِ این سالهاتو اما؛مُرده ای که زنده می بینمش در خوابها!همان که نمی آیی و جا مانده ای در اعماقها..._وقتی تو بیایی، من تمام شعرهایم را آتش می زنم...#آزادی + نوشته شده در  چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:30&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1402 ساعت: 13:03

از کوچه های تاریکخورشید هم گذر کردبرگی جدا شد از باغدادی عجب به پا کرد...یک باد سرد و نمداراز باغ ها گذر کردداغ دوباره ای رادر قلب خانه جا کرد...هر کوچه پر شد از برگهر جا غمی گذر کردسالی گذشت و عمریبر رفتنی گذر کرد...پاییز مرگ آمیزبر کوچه ها گذر کردآمد نشست و خندیداز باغ و بر گذر کرد...پائیز و پادشاهیبر فصلها گذر کرد...دستی برای غارتبر شاخه ها گذر کرد...#پاییز#پادشها_بی_بدیل_فصلها_پاییز#برگریزان_پاییزی#برگ#بابک_آزادآدینه، دوم شهریور هزار و سیصد و‌نود و‌ هفت + نوشته شده در  پنجشنبه ششم مهر ۱۴۰۲ساعت 17:16&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 24 تاريخ : شنبه 29 مهر 1402 ساعت: 13:36

.چه فکر می کنی؟که بهار باشد و من فراموش کنم ؟اجبار تو راه شادی ام بستهر کوچه که رفتمهر راه رسیدمتبدیل شد آن به راه بن بست!از من به شکست توبه انهدامت؟آری؛به یقین همیشه راهست...!#شکست #موفقیت #پیروزی #اجبار #شادی #کوچه #راه #ترانه #ترانه_سرایی #بهار #عید #عید_نوروز #اقتدار #انتظار #خنجر #شعر_امروز #شاعری #نوشتن #نویسندگی #شاعر #شاعران_معاصر #شعر_و_ترانه #طاقت #قدرت #قدرتمند #منتظر #بابک_آزاد #نوشته_گرام #دوبیتی#رباعی@neveshteh_gram۱۴۰۲/۰۱/۱۷ + نوشته شده در  یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 20:3&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 0:04

.چه فکر می کنی؟که بهار باشد و من فراموش کنم ؟اجبار تو راه شادی ام بستهر کوچه که رفتمهر راه رسیدمتبدیل شد آن به راه بن بست!از من به شکست توبه انهدامت؟آری؛به یقین همیشه راه هست...!#شکست #موفقیت #پیروزی #اجبار #شادی #کوچه #راه #ترانه #ترانه_سرایی #بهار #عید #عید_نوروز #اقتدار #انتظار #خنجر #شعر_امروز #شاعری #نوشتن #نویسندگی #شاعر #شاعران_معاصر #شعر_و_ترانه #طاقت #قدرت #قدرتمند #منتظر #بابک_آزاد #نوشته_گرام #دوبیتی#رباعی@neveshteh_gram۱۴۰۲/۰۱/۱۷ + نوشته شده در  یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 20:3&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 40 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 21:29

.از صبح آفتاب زده ی کوهستانبه من راه هست...از تل سنگهای مانده از دوردستهااز پشت چشم انداز کوهستان از برفهابه من راه هست...از راه هایی که نرفته اماز حرف هایی که گوش نکرده اماز شعرهایی که نخوانده امبه من راه هست...از خیابانهایی که پیش از من بوده انداز شهرهایی که بعد از من خواهند آمد...از ابرهایی که بر سرم نباریده انداز معلمهایی که دوستشان نداشته اماز کتابهایی که گم کرده امبه من راه هست...از قرارهایی که نگذاشته ایماز برگهای سبز بهاری که شمرده ایماز دلهره های سومین فصلاز سفری که باید برویماز لبخند های شب نشینی تابستانیبه من راه هست...من هزار راه دارم!من وسیع ترین چهار راه جهانم!از تمام ذرات جهان به من راه هست...#بابک_آزاد + نوشته شده در  شنبه چهاردهم خرداد ۱۴۰۱ساعت 16:26&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت: 19:42

از دره ها که برخاستبه درخت رسیدتنی تَکاند و برگ لرزید...از حرفهای تازه با کوه گفت...از شعرهای دیوانهاز برگ پرسید...پائیز آمداز عشق پرسیداز شعرهای سرخ با خندهاز ابرها پرسید....من آمده ام باز همتو اما بگو...باز می آیی...#بابک_آزاد غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 120 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:10

پشت نیمکت رویاهایمان نشسته ایم،بعد از ظهر بهاری اسفند ماه است...سنه یک هزار و سیصد و هفتاد و چهار... خسته ام از تکرار این درسهای بیگانه...شیمی،تاریخ،عربی،فیزیک...و دلگرمم برای نوروز در راه مانده...علی،علی احمدی نیمکت نشین سالهای بلوغ و دبیرستان من است...و بی قرارتر از من برای رسیدن بهار ،مثل آدم بزرگها شعر می خواند...!ازشعرهای خودش...و سر تکان می دهد و ترغیبم می کند به شعر خوانی!باورم نمی شود ،باامسال بیست سال است که من شعر می خوانم...برای خودم،برای ستاره،برای دیوار،برای دختری که نامش را نمی دانم...از اولین روز زمستان، من و علی منتظر رسیدن بهاریم و نوروز...همیشه هم همینطور بوده ؛ ابتدا و انتها...و میانه راه گم بوده و هیچکس هنوز هم نمی داند اصل زندگی در میانه های آن است!روزهایی که نه آنقدر مغرور و سر به هواییم و نه آنقدر ناتوان و سر به زیر...علی کتاب تاریخ را ورق می زند و می خندد!و می گوید نگاه کن مهدی !یادت میاد این یادداشت را؟؟؟کتاب را نگاه می کنم:هفتاد روز مانده به عید!می خندیم و دلگرمیم که حالا فقط چند روز با بهار فاصله داریم ...زنگ می خورد و ساعت بعد کلاس زیست شناسی داریم با آقای ف غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:10

از تو،تا قله های برفی مه گرفته چقدر راه است؟که مسیر تماشایت ،مرا از این قرن هوشمندی به سالهای دوردست نیاکانیم می برد؟تو چند بهاری؟ چند تابستان؟؟از کدام راه می آییابرهای تو کجا رفته اند؟؟دشت های تو کجا خوانده اند؟!رودهای تو کجا ریخته اند؟که من انجماد لبخند هزار سال پیش شده امدر زمهریر سرد راه مدرسه...از تو ، تا پرواز بادبادک‌هاپرتاب سنگهاچقدر راه است؟که نه به تو می رسم نه رهایت می کنم...تو از کدام کوچه رفته ای؟در کدام شهر  جا مانده ای؟خانه تو کجاست؟؟؟دوستانت را چه کرده ای رفیقانت را کجا جا گذاشته ای...؟#آزادی #ازادی#بابکازاد #قله #مه#تماشا #قرن #هوشمند #نیاکان #بهار #دشت# تابستان#ابر#مدرسه #زمهریر#بادبادک #بادبادکباز #سنگ #رهایی #اسارت #استبداد #شعرامروز #شعرنیمایی #شعرتولد #شعرنو #شاعری #شاعرانه_ها #شاعرانه + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۱ساعت 10:3&nbsp توسط بابک آزاد  |  غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 126 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:10

.نشسته پشت شیشهدر ظهر داغ مردادمردی پر از ترانهبا سینه ای پر از داد...پاییز نیمه جان همرسیده تا به کوچهدر باغ های سرسبزرسیده شد آلوچه...مرداد بعد مردادپائیز بعد پائیزگویی که لحظه هایشهی می خورَد از او غروب ممنوع!...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب ممنوع! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 282 تاريخ : پنجشنبه 4 دی 1399 ساعت: 23:26