از دره ها که برخاست
به درخت رسید
تنی تَکاند و برگ لرزید...
از حرفهای تازه
با کوه گفت...
از شعرهای دیوانه
از برگ پرسید...
پائیز آمد
از عشق پرسید
از شعرهای سرخ با خنده
از ابرها پرسید....
من آمده ام باز هم
تو اما بگو...باز می آیی...
#بابک_آزاد
غروب ممنوع!...
برچسب : نویسنده : 6holysond بازدید : 122